تکنیک چهارم
تكنيكِ توهمِ خلاق خيلي وقتها آنچه ما فكر ميكنيم واقعيت است، واقعيت نيست. واقعيتها با پنج حسِ انسان درك ميشوند. فرض بر اين است كه حواسِ پنجگانه گزارشِ دقيق و درستي از محيطِ اطراف به انسان ميدهند. آيا واقعاً همينطور است؟ چيزهايي كه چشم شما ميبيند و طوري كه مغزتان آن را تفسير ميكند باعثِ اين خطا يا توهم ميشود. چشم ميبيند، اما وظيفهي ذهن چيز ديگري است. كارِ ذهن مرتب كردن، دستهبندي و قابلِ فهم كردنِ جرقههايي است كه پس از ديدن، مغز آن را ايجاد ميكند. بنابراين تصاويري كه در ذهن شما است، كپيِ مستقيم اشياء نيست، بلكه كدهاي خلاصهاي است كه از طريقِ شبكهي عصبي به مغز ميرسند. همهي افراد در همهي مواقع دركِ يكساني از يك موضوع ندارند و ارتباطِ ادراكيِ چشم و مغز هميشه منجر به دركي منسجم از واقعيت نميشود. حتي گاهي اين دو با هم تضاد هستند.
از طرفي تجربياتِ قبلي در موضوعِ رؤيت شده بسيار تأثيرگذار است. در واقع بيشترِ اوقات، تمايلات، انتظارات و تجربياتِ قبلي باعث ميشود ما آنچه را مايليم ببينيم، نه آنچه را كه واقعاً در خارج وجود دارد. شايد تنها راهي كه به وسيلهي آن بتوان واقعيت را شناخت، حذفِ پيش فرضها، تمايلات و يا فيلترهاي پنهاني است كه بر موضوع اثر گذاشته است. براي اين منظور، اولين قدم اين است كه متوجه باشيم حواسِ پنجگانه نشان نميدهد واقعيتِ بيروني دقيقاً چيست. اين خود از ضرورتهاي يك فكرِ خلاق است. منظور و هدفِ اين تكنيك اين است كه شما بتوانيد با قدرتِ توهم و خيال طورِ ديگري به مسائل نگاه كنيد، تا بلكه اصل و واقعيتِ موضوع را دريابيد. اين سعي باعث ميشود الگوي ذهنيِ جديدي در مغزِ شما ساخته شود و در نهايت اين فعل و انفعالها موجبِ كشفِ ناگهاني و غيرمنتظرهاي گردد.
بنابراين، براي اين كه بتوانيم خلاقانه با موضوعات برخورد كنيم و راهحلهاي جديد براي مسائلمان پيدا كنيم، گاهي احتياج است با قدرتِ خيال و توهم موضوع را از زواياي ديگري هم ببينيم. هر چند كه ديدن از آن زاويه اشتباه به نظر آيد. شايد به همين دليل است كه بسياري از افرادِ خلاق كارهايي ميكنند كه در ابتدا احمقانه به نظر ميرسد. ادامه دارد...
لیفتیران
|